بچه های حزب الله

بچه های حزب الله

چگونه در بند خاک بماند آنکه پرواز آموخته‌ است و
چگونه از جان نگذرد آنکس که می‌داند جان بهای دیدار است...

نوشته ها در مورد
تلاشگران

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یکی بود یکی نبود» ثبت شده است

افسران - یکی بود یکی نبود...
می دونم بد موقعی برا قصه شنیدنه؛
ولی من،می خوام براتون یه قصه بگم.
وقت زیادی ازتون نمی گیرم.

یکی بود،یکی نبود...
یه شهری بود،خوش قد و بالا آدمایی داشت،محکم و قرص.
ایام،ایام جشن بود؛جشن غیرت.همه تو اوج شادی بودن که یه هو یه غول
حمله کرد به این جشن. اون غول،غول گشنه ای بود که می خواست کلی از
این شهرو ببلعه.
۰ نظر ۲۶ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۲۴
رها