بچه های حزب الله

بچه های حزب الله

چگونه در بند خاک بماند آنکه پرواز آموخته‌ است و
چگونه از جان نگذرد آنکس که می‌داند جان بهای دیدار است...

نوشته ها در مورد
تلاشگران

درسی از خاطرات

دوشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۰۱ ق.ظ


یازدهم شهریورماه 1365 روزی که روح محمود کاوه این سردار شجاع اسلام و سرباز وارسته حضرت بقیةالله الاعظم(عج) در عملیات کربلای 2 بر بلندای قله 2519 متری حاج عمران به پرواز در آمد ، دل صخره و کوه ، یاد خاطره شجاعت او را در خود ثبت کرد . آن روز کاوه ، مزد جهاد را که شهادت بود ، دریافت کرد و به بارگاه عزّ الهی فراخوانده شد . خصال و ویژگیهای درخشنده او در تمام مدت خدمتش و در تصدی مسئولیتهای مختلف درسی است بس بزرگ برای همه سربازان اسلام و پاسداران انقلاب اسلامی ، تا با بکارگیری آنها و آراسته شدن به آن سجایای اخلاقی ، نمونه هایی ازلشکریان مخلص حضرت صاحب الزمان (عج) باشند و خود را برای دفاع از حریم اسلام و ارزشهای متعالی آن ، همواره مهیا و آماده سازند .


روایت همسر شهید از خواستگاری تا سه سال زندگی با محمود کاوه :

همسر شهید محمود کاوه می گوید: آقا محمود را از دو سال قبل از خواستگاری می‌شناختم.

چون مددکار سپاه بودم و برای سرکشی به خانواده‌های رزمنده و شهدا می‌رفتم به منزل کاوه هم سر می‌زدم. مادرش گله می‌کرد که محمود نه تلفن می‌زند و نه مرخصی می‌آید. همین رفت و آمدها و به خصوص خواهر بزرگش که مدتی همکار ما بود زمینه‌ای برای آشنایی بیشتر خانواده آن‌ها شد و بالاخره به خواستگاری آمدند. زمان خواستگاری من خجالت می کشیدم و به گلهای قالی خیره شده بودم. بین ما سکوت بود تا اینکه آقا محمود گفت: می‌خواهم دینم کامل شود و قصد من این است ازدواج کنم تا شهید بشوم. البته همیشه آرزویم این بود که با یک سید ازدواج کنم. شاکی بودم از این که محمود سید نبود و من عروس حضرت فاطمه (س) نشده بودم. آن روز گذشت و من شبش فکر کردم که فردا برای خرید و مراسم عقد چه کنم که روز بعد فهمیدم آقا محمود همان شب به کردستان رفته تا هشت ماه از او خبری نشد.

خطبه عقد را امام (ره) خواندند

خطبه عقد را امام برایمان خواند. آقای آشتیانی رفت نزدیک امام و گفت: دامادمان آقای کاوه ست. محمود کاوه. می شناسیدشان که؟ امام نگاهش کرد و لبخند زد، سرش را گرفت طرف آسمان، چیزی زیر لب زمزمه کرد که به دعا می‌مانست. یک قرآن با خودمان برده بودیم امام امضایش کرد. هنوز یادگار نگهش داشته‌ام.

در طول سه سال زندگی تنها ۱۰۰ روز در کنار هم بودیم

همسر شهید کاوه می گوید: در طول سه سالی که با هم بودیم شاید صد روز در کنار هم نبودیم تازه برای هر روز فقط یک تا دو ساعت در خانه بود که اتاق را هم مقر فرماندهی کرده بود. به منطقه تلفن می‌زد یا نیرو جمع می‌کرد، متن سخنرانی را آماده می‌کرد و یا دوستانش را می‌دید حتی موقع خواب هم آرامش نداشت.

قسمتی از وصیتنامه شهید محمود کاوه

بسم رب الشهداء و الصدیقین

دشمن باید بداند و این تجربه را کسب کرده باشد که هر توطئه‌ای را که علیه انقلاب طرح‌ریزی کند، امت بیدار و آگاه با پیروی از رهبر عزیز، آن را خنثی خواهد کرد. آینده جنگ هم کاملاً روشن است که پیروزی نصیب رزمندگان اسلام خواهد شد و هیچگاه ما نخواهیم گذاشت که خون شهیدانمان هدر رود. اگر امروز به‌ انقلاب‌ ما خدشه‌ وارد شود بدانید که‌ به‌ مسلمانهای‌ جهان‌خدشه‌ وارد شده‌ است‌ و اگر به‌ انقلاب‌ ما رونق‌ داده‌ شود آنها پیروز شده‌اند.



به امید گوشه چشمی….

اللهم صل علی محمد و آل محمد

 ما تا ظهور ایستاده ایم

اللهم عجل لولیک الفرج





۹۲/۰۶/۱۱
قطره

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">