بچه های حزب الله

بچه های حزب الله

چگونه در بند خاک بماند آنکه پرواز آموخته‌ است و
چگونه از جان نگذرد آنکس که می‌داند جان بهای دیدار است...

نوشته ها در مورد
تلاشگران

۳۲ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است





دل در جوشش ناب عرفه، وضو می گیرد و در صحرای تفتیده عرفات، جاری می شود. آن جا که ایوان هزار نقش خداشناسی است. لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند. دل، بیقرار روح عرفات، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شده است. پنجره باران خورده چشم ها از ضریح اجابت، تصویر می دهد و این صحرای عرفات است که با کلمات روحبخش دعای امام حسین (ع) و اشک عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش می کند. اشک و زمزمه ما را نیز بپذیر، ای خدای عرفه.

۱ نظر ۲۳ مهر ۹۲ ، ۰۰:۰۱
قطره

اینک، دست مقدس فاطمه علیهاالسلام ، در دست بی کران علی(ع)
حلاوت هلهله فرشتگان را لمس می کند و شور کبریایی افلاکیان را برمی انگیزد.



شب پیوند مرتضی و فاطمه علیهاالسلام نیست؛
بلکه امشب، شب تجدید یگانگی انسان با ذات خداست
و مبارک باد بر همه کائنات
این لبخند بی زوال پروردگار در گستره خلقت خویش

۱ نظر ۱۵ مهر ۹۲ ، ۰۰:۰۱
قطره





پرده‌ی اول؛ علی: دل من

تصمیم به ازدواج گرفته بودم ولی جرأت نمی‌کردم این مطلب را به سرورم بگویم، اما شب و روز در فکر آینده‌ی خود بودم، تا اینکه یک روز که پیش حبیبم بودم به من گفت: علی جان! با ازدواج چطوری؟ من که سرم پایین بود، زیر چشمی می‌دیدم که پیامبر چه لذت پدرانه‌ای می‌برند از اینکه به دامادی من فکر می کند. با خجالت، آهسته گفتم: رسول خدا خود داناتر است. اما دلم عین سیر و سرکه می‌جوشید، نگران بودم. آخر من دلم را به ناز دلبری باخته بود و می‌ترسیدم که حضرت کسی دیگری را به من پیشنهاد دهد. در قبیله ما، قریش، دختر کم نبود، اما آنکه دل مرا برده بود از آنان نبود. نگران بودم.

۰ نظر ۱۵ مهر ۹۲ ، ۰۰:۰۱
قطره
مادر می آد داخل اتاق و می بینه که پسر جوونش گوشی گذاشته توی گوشش و از هفت دولت آزاده و داره وسط اتاق سرشو تکون تکون می ده... مادر می آد جلو و پسر متوجه می شه که گوشی ها رو باید از گوشش در بیاره.
گوشی ها رو از گوشش بیرون می کشه ولی صدای گوشی ها انقدر بلنده که حتی از اون فاصله هم آهنگ به گوش می رسه.

مادر میگه: "پسر... این آهنگا حرامه. بلند شو برو به درسات برس. چیه همش نشستی داری این چرت و پرتا رو گوش می دی؟!"

شاید صحنه ی بالا صحنه ی متداولی باشه که به نحوی کمابیش مشابه در زندگی خیلی از جوون ها اتفاق افتاده.

به نظر می رسه که توی جامعه ی ما "غنا" و "موسیقی حرام" عبارت هایی باشن که به گوش خیلی ها رسیدن، ولی این که دقیقا به چه معنی هستن و اصلا این چیزا یعنی چی، برای خیلی ها روشن نشده باشه.

۰ نظر ۱۰ مهر ۹۲ ، ۰۰:۰۱
قطره

ای کاش اهل عالم میدانستند با آمدنت چه سعادتی نصیبشان خواهد شد...



۰ نظر ۰۵ مهر ۹۲ ، ۱۶:۳۶
قطره


1-آیا می دانید یکی از دلایل احساس عدم خوشبختی، ذهن سرگردان می باشد و حواس و افکار ما 47% مواقع از فعالیت روزمره ما پرت است:عدم تمرکز(تحقیقات هاروارد)

2. آیا می دانید در رستورانهای خنک، سوخت و ساز بدن بیشتر می شود و ما بیشتر غذا می خوریم.

3. آیا می دانید شکل و خاطره ما از یک غذای خوب باعث می شود در مورد غذای خوب پرخوری کنیم، به همین دلیل آدمهای چاق دستپخت خوبی دارند.

4. آیا می دانید زنان تحصیل کرده سالمتر غذا می پزند و خانواده سالمتری دارند.

۰ نظر ۰۵ مهر ۹۲ ، ۰۰:۰۱
قطره


عین واقعیته !
درسته واقعیت تلخه ولی بعضی اوقات شیرین و خنده داره

و البته شایدم گریه دار!!!

۱ نظر ۰۴ مهر ۹۲ ، ۰۰:۰۲
قطره


عٰاشق سوخته

پرده بردار ز رُخ، چهره‌گشا، ناز، بس است
عاشق سوخته را دیدن رویت هوس است
دست از دامنت ای‌ دوست! نخواهم برداشت
تا من دلشده را، یک رمق و، یک نفس است
همه خوبان برِ زیباییت‌ ای‌ مایه‌ی‌ حُسن!
فی‌المثل، در برِ دریای‌ خروشان چو خس است
.
.
.
۰ نظر ۰۴ مهر ۹۲ ، ۰۰:۰۱
قطره
گلندا اوربین گفت: بعد از تشرف به اسلام و محجبه شدن، به من گفتند حجاب تو بیماران و پرسنل بیمارستان را اذیت می‌کند به دنبال حرفه و شغل دیگری برو چرا که اینجا حجاب تو مناسب نیست.
به عشق امام خمینی مسلمان شدم

 

۰ نظر ۰۳ مهر ۹۲ ، ۲۳:۵۳
رها
افسران - کمی بخندیم.
۱ نظر ۰۳ مهر ۹۲ ، ۱۹:۴۹
رها
افسران - مشکل جوانان به روایت تصویر :)
۰ نظر ۰۳ مهر ۹۲ ، ۱۸:۵۵
رها
۰ نظر ۰۳ مهر ۹۲ ، ۰۰:۰۱
رها
افسران - دفاعی که مقدس است...
راه ناتمام
فردا
شاید مرا به شهر بیارند
بر روی دست ها
اما
۰ نظر ۰۳ مهر ۹۲ ، ۰۰:۰۱
رها